کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گیر و بست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آفتاب گیر
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - سایبان ، چتر. 2 - جایی که هر روز آفتاب در آن بتابد، آفتاب رو.
-
بسته گیر
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) ضعیف کُش ، کسی که به ضعیفان آزار می رساند.
-
پی گیر
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) دنبال کننده .
-
تخت گیر
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) پادشاه .
-
حرف گیر
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (ص فا.) نکته گیر، عیب جو.
-
خرده گیر
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) عیب جو، ایرادگیر.
-
راه گیر
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) = راه گیرنده : 1 - راه رو، مسافر. 2 - راهزن ، قاطع طریق .
-
سخره گیر
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (ص فا.) 1 - کسی که مردم را به بیگاری می گیرد. 2 - کسی که به زیر دستانش سخت می گیرد.
-
زمین گیر
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) درمانده ، ناتوان .
-
عرق گیر
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (اِ.) 1 - زیرپیراهن . 2 - دستمال .
-
ناخن گیر
فرهنگ فارسی معین
(خُ) (ص فا. اِ.) 1 - ابزاری برای کوتاه کردن ناخن . 2 - چیزی نرم که ناخن در آن گیر کند.
-
هنگامه گیر
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) معرکه گیر.
-
کشتی گیر
فرهنگ فارسی معین
(کُ) (ص فا.) کسی که کشتی می گیرد، پهلوان .
-
گوشه گیر
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِفا.) خلوت نشین ، زاهد.
-
گیر آوردن
فرهنگ فارسی معین
(وَ دَ) (مص م .) (عا.) 1 - به دست آوردن . 2 - اسیر کردن ، مقید ساختن .