کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گچ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گچ
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (اِ.) 1 - نوعی از خاک که پس از استخراج از معدن به کوره می برند و حرارت می دهند تا تبدیل به گچ شود. 2 - (کن .) کندذهن ، ناتوان از فهم و شعور.
-
واژههای مشابه
-
گچ بری
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بُ) (حامص .) نقش و نگار درست کردن با گچ در روی دیوار و سقف ساختمان .
-
جستوجو در متن
-
مجصص
فرهنگ فارسی معین
(مُ جَ صَّ) [ ع . ] (اِمف .) گچ گرفته ، گچ اندوده ، گچ کاری شده .
-
جصاص
فرهنگ فارسی معین
(جَ صّ) [ ع . ] گچ کار، گچ گر.
-
جص
فرهنگ فارسی معین
(جَ) [ معر. ] (اِ.) گچ .
-
جبسین
فرهنگ فارسی معین
[ معر. ] (اِ.) = جیبسین : گچ ، حبص .
-
تجصیص
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) گچ اندود کردن .
-
مجصص
فرهنگ فارسی معین
(مُ جَ صِّ) [ ع . ] (اِفا.) گچ کار.
-
استامبولی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) ظرفی فلزی که برای بردن گل و گچ در بنایی به کار برند.
-
تازنگ
فرهنگ فارسی معین
(زَ) (اِ.) ستونی از گچ و سنگ که زیر سقف خانه می زنند.
-
توفال
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) تخته های نازک و باریکی که به سقف اتاق می کوبند و سپس روی آن را کاهگل و گچ می مالند.
-
کوره پزخانه
فرهنگ فارسی معین
( ~ پَ. نِ) (اِمر.) جایی که در آن کوره هایی برای پختن فرآورده هایی مانند: آجر، گچ ، کاشی و غیره ساخته اند.
-
لای چین کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص م .) زنده کسی را به میان دیوار نهادن ، گچ گرفتن .