کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گُل 2 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
گل خوچه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . چَ یا چِ) (اِ.) نک غلغلج ، غلغلک .
-
گل ریزان
فرهنگ فارسی معین
( ~ .)(ص مر.) مراسم گلریزی به سر عروس و د اماد یا به سر پهلوان در زورخانه .
-
گل کوبی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (حامص .) سیر و گشت در اول بهار در گلزار.
-
گل گیر
فرهنگ فارسی معین
(گِ) (اِ.) پوشش آهنی که بالای چرخ اتومبیل و دوچرخه و موتورسیکلت قرار می دهند برای جلوگیری از پاشیده شدن گِل .
-
گل مژه
فرهنگ فارسی معین
(گُ. مُ ژِ) (اِمر.) دانه یا جوشی که در پلک چشم به وجود آید.
-
گل نوش
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) نام نوایی است در موسیقی .
-
ترگل ور گل
فرهنگ فارسی معین
(تَ گُ وَ گُ) (ص مر.) سرزنده ، شاداب ، با طراوت ، زیبا، آراسته .
-
حق آب و گل
فرهنگ فارسی معین
( ~ ِ بُ گِ) (اِمر.) (عا.)صاحب امتیاز بودن به دلیل سکونت دیرینه در جایی .
-
گل و گردن
فرهنگ فارسی معین
(گَ لُ گَ دَ) (اِمر.) (عا.) گردن و شانه .
-
گل و گشاد
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گُ) (ص مر.) (عا.)گشاد، پهن .
-
گل اندود کردن
فرهنگ فارسی معین
(گِ. اَ. کَ دَ) (مص م .) مالیدن گل بر بام و غیره .
-
گل چین کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) (مص م .) انتخاب کردن ، بهترین ها را برگزیدن .
-
جستوجو در متن
-
گلی
فرهنگ فارسی معین
(گِ) (ص .) 1 - آلوده یا آغشته به گِل ، گل آلود. 2 - ساخته شده از گل .
-
سفال
فرهنگ فارسی معین
(سُ یا س ) (اِ.) 1 - گل پخته . 2 - هرچیز که از گل ساخته باشند.
-
ورد
فرهنگ فارسی معین
(وَ) [ ع . ] (اِ.) گل ، گل سرخ .