کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گوش کردن به پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آکنده گوش
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مر.) اندرزناپذیر.
-
آگنده گوش
فرهنگ فارسی معین
(گَ دِ) (ص . مر) اندرزناپذیر.
-
دراز گوش
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) 1 - الاغ ، خر. 2 - خرگوش .
-
سفته گوش
فرهنگ فارسی معین
(سُ تَ) (ص مف .) 1 - کسی که گوشش را سوراخ کرده باشند. 2 - کنایه از: برده ، غلام .
-
گوش بدر
فرهنگ فارسی معین
(بِ دَ) (ص مر.) منتظر، انتظارکش .
-
گوش بریدن
فرهنگ فارسی معین
(بُ دَ) (مص م .) (عا.) با حیله و نیرنگ از کسی پول گرفتن .
-
گوش داشتن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (مص ل .) متوجه بودن ، مراقب بودن .
-
گوش کشیدن
فرهنگ فارسی معین
(کِ دَ) (مص ل .) کنایه از: توجه نکردن ، اهمیت ندادن .
-
گوش نهادن
فرهنگ فارسی معین
(نِ دَ) (مص م .) سخن شنیدن ، متوجه شدن .
-
گوش خراش
فرهنگ فارسی معین
(خَ) (ص .) صدای آزاردهنده .
-
گوش ماهی
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) صدف ، غلاف صدف .
-
از بن گوش
فرهنگ فارسی معین
( ~. بُ نِ) (ص .)نهایت کمال اطاعت ، فرمانبرداری .
-
جستوجو در متن
-
استراق سمع
فرهنگ فارسی معین
( ~ سَ) [ ع . ] (مص م .) پنهانی به سخن کسی گوش کردن .
-
واجار کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص م .) (عا.) به آواز بلند به گوش همه رساندن .