کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گوشه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گوشه
فرهنگ فارسی معین
(ش ) (اِ.) 1 - کنج ، زاویه . 2 - هر یک از تقسیمات دستگاه موسیقی ایرانی . 3 - کنایه ، حرف کنایه آمیز. 4 - کناره ، لبه . 5 - جای خلوت ، جای دور از مردم .
-
واژههای مشابه
-
هم گوشه
فرهنگ فارسی معین
(هَ. ش ) (ص .) هم ارز، هم قدر.
-
کلاه گوشه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . ش ) (ص مر.) حشمت ، جاه و جلال .
-
گوشه پسله
فرهنگ فارسی معین
( ~ . پَ لِ) (اِمر.) (عا.) جای دور افتاده .
-
گوشه زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . زَ دَ) (مص ل .) (عا.) طعنه و کنایه زدن .
-
گوشه گرفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گِ رِ تَ) (مص م .) گوشه - نشینی کردن .
-
گوشه چشم
فرهنگ فارسی معین
( ~ . چَ) (اِمر.) کنایه از: توجه و التفات مختصر و کوتاه .
-
گوشه دار
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص مر.) 1 - سخن همراه با طعنه و کنایه . 2 - زاویه دار.
-
گوشه گیر
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِفا.) خلوت نشین ، زاهد.
-
جستوجو در متن
-
کوس
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) گوشة جامه و گلیم و پلاس که از گوشه ای دیگر درازتر باشد.
-
انزواء
فرهنگ فارسی معین
(اِ زِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) گوشه گرفتن ، کناره رفتن . 2 - (اِمص .) گوشه گیری ، گوشه - نشینی .
-
عاکف
فرهنگ فارسی معین
(کِ) [ ع . ] (اِفا.) گوشه گیرنده ، کسی که در مسجد یا هر جای دیگر برای عبادت گوشه بگیرد.
-
منزوی
فرهنگ فارسی معین
(مُ زَ) [ ع . ] (اِفا.) گوشه نشین ، گوشه - گیر.