کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گوسفند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گوسفند
فرهنگ فارسی معین
(فَ) از جانوران اهلی و علف خوار که گوشت و پوست و شیرش مورد استفاده انسان است .
-
جستوجو در متن
-
پوت
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - جگر گوسفند. 2 - خوراک قلیه که از جگر گوسفند درست می کنند.
-
تقلی
فرهنگ فارسی معین
(تُ) [ تر. ] (اِ.) گوسفند شش ماهه .
-
سیرابی
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) شکنبة گوسفند.
-
شات
فرهنگ فارسی معین
[ ع . شاة ] (اِ.) گوسفند.
-
میش
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) گوسفند ماده .
-
قوچ
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] (اِ.) گوسفند شاخ دار.
-
راک
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) گوسفند جنگی ، قوچ .
-
شیردان
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) شکنبة بره و بزغاله و گوسفند.
-
شیشک
فرهنگ فارسی معین
(شَ) (اِ.) گوسفند شش ماهه یا یک ساله .
-
وشکل
فرهنگ فارسی معین
(و کَ) (اِ.) گوسفند نر، قوچ .
-
گوسپند
فرهنگ فارسی معین
(پَ) [ په . ] (اِمر.) نک گوسفند.
-
کوپار
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) گلة گاو و گوسفند. کوپاره هم گفته شده .
-
پچشک
فرهنگ فارسی معین
(پُ چُ) ( اِ.) پشکل گوسفند و بز و مانند آن .