کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گواه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گواه
فرهنگ فارسی معین
(گُ) (ص .) شاهد، دلیل ، برهان .
-
جستوجو در متن
-
اشهاد
فرهنگ فارسی معین
(اِ) (مص م .) 1 - گواه گرفتن . گواه گردانیدن ، گواه آوردن . 2 - در فقه حضور دو گواه عادل در طلاق و گوش دادن آنان به صیغة طلاق .
-
گوا
فرهنگ فارسی معین
(گُ) (اِ.) مخفف گواه .
-
شواهد
فرهنگ فارسی معین
(شَ هِ) [ ع . ] (ص . اِ.) جِ شاهد؛ گواه ها.
-
مستشهد
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ هِ) [ ع . ] (اِفا.) طلب کنندة شاهد، جویندة گواه .
-
شاهد
فرهنگ فارسی معین
(هِ) [ ع . ] 1 - (اِفا.) گواه ، گواهی دهنده . 2 - (اِ.) مثال . 3 - خوبروی . ج . شهود.