کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گند
فرهنگ فارسی معین
(گُ) (اِ.) خایه .
-
گند
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (اِ.) 1 - بوی بد، عفونت . 2 - کثافت ، آلودگی . ؛ ~ ِ چیزی بالا آمدن (درآمدن ) : (عا.) فساد آن آشکار شدن . ؛ ~چیزی را بالا آوردن : (عا.) کاری را بسیار بد انجام دادن ، رسوا شدن .
-
گند
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) (قالی بافی ) کله ، گره .
-
جستوجو در متن
-
زهم
فرهنگ فارسی معین
(زُ) [ ع . ] (اِ.) بوی بد، گند.
-
جند
فرهنگ فارسی معین
(جُ) [ معر. گند ] (اِ.) لشگر، سپاه ، ج . جنود.
-
گاف زدن
فرهنگ فارسی معین
(زَ دَ) (مص ل ) (عا.) خراب کردن ، خیط کاشتن ، گند زدن .
-
ترکمون زدن
فرهنگ فارسی معین
(تِ رِ. زَ دَ) (مص ل .) (عا.) کاری را به ناشیانه ترین شکل انجام دادن ، گند زدن ، تِر زدن .