کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گنجینه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گنجینه
فرهنگ فارسی معین
(گَ نِ) (اِ.) خزانه ، جای نگه داری زر و سیم .
-
جستوجو در متن
-
توتک
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) گنجینه ، صندوق پول .
-
مخزن
فرهنگ فارسی معین
(مَ زَ) [ ع . ] (اِ.) گنجینه ، انبار. ج . مخازن . ؛ ~ کتاب محلی که در آن کتاب ها را در قفسه ها و دولاب ها به ترتیب چینند، گنجینه .
-
مکنوز
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) در گنجینه نهاده ، در خاک خفته .
-
خزینه
فرهنگ فارسی معین
(خَ نِ) [ ع . ] (اِ.) مال اندوخته شده ، گنجینه ، خزانه .
-
دفاین
فرهنگ فارسی معین
(دَ یِ) [ ع . دفائن ] (اِ.) جِدفینه ؛ اندوخته ها، گنجینه ها.
-
مقالید
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِ.) جِ مقلد. 1 - کلیدها. 2 - گنجینه ها.
-
مخادع
فرهنگ فارسی معین
(مَ دِ) [ ع . ] (اِ.) ج . مِخْدع . صندوق - خانه ، گنجینه .
-
مخازن
فرهنگ فارسی معین
(مَ زِ) [ ع . ] (اِ.) جِ مخزن . خزانه ها، گنجینه ها.
-
خزانه
فرهنگ فارسی معین
(خِ نِ) [ ع . خزانة ] (اِ.) گنجینه ، جایی که در آن پول ها و اشیاء گرانبها را نگهداری می کنند. ج . خزاین .