کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گمرک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گمرک
فرهنگ فارسی معین
(گُ رُ) (اِ.) [ مأخوذ از ترکی ] 1 - اداره ای که مأمور مراقبت از ورود و خروج کالاها (بر اساس قانون واردات و صادرات ) و دریافت حقوق گمرکی از دارندگان آن هاست . 2 - هزینه ها و حقوق گمرکی .
-
جستوجو در متن
-
باج خانه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِمر.) گمرک ، محل گرفتن باج .
-
باج
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) 1 - آنچه که در قدیم پادشاهان بزرگ از فرمانروایان زیردست می گرفتند. 2 - خراج ، مالیات ، عوارض . 3 - گمرک . 4 - جزیه . ؛ ~به شغال ندادن به زور و قلدری تسلیم نشدن .
-
ضریبه
فرهنگ فارسی معین
(ضَ بِ یا بَ) [ ع . ضریبة ] (اِ.) 1 - سرشت ، خوی 2 - عایدی ضرابخانه ، دخل دارالضرب . 3 - جزیه ، گزیت . 4 - خراج زمین و مانند آن . 5 - گمرک . 6 - تیزی شمشیر، شمشیر. 7 - زخمگاه . 8 - (ص .) زده شده به شمشیر، کشته به شمشیر. 9 - عوارضی که برای تسعیر مالیا...