کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گل به چشم افتادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
گل کوبی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (حامص .) سیر و گشت در اول بهار در گلزار.
-
گل گیر
فرهنگ فارسی معین
(گِ) (اِ.) پوشش آهنی که بالای چرخ اتومبیل و دوچرخه و موتورسیکلت قرار می دهند برای جلوگیری از پاشیده شدن گِل .
-
گل گیر
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) آلتی شبیه قیچی که با آن زبانه شمع را می گیرند.
-
گل نوش
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) نام نوایی است در موسیقی .
-
پا در گل
فرهنگ فارسی معین
(دَ گِ) (ص مر.) 1 - آن که پایش در میان گل و خاک است . 2 - گرفتار. 3 - خجل ، شرمسار.
-
ترگل ور گل
فرهنگ فارسی معین
(تَ گُ وَ گُ) (ص مر.) سرزنده ، شاداب ، با طراوت ، زیبا، آراسته .
-
گل و گردن
فرهنگ فارسی معین
(گَ لُ گَ دَ) (اِمر.) (عا.) گردن و شانه .
-
گل و گشاد
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گُ) (ص مر.) (عا.)گشاد، پهن .
-
گل اندود کردن
فرهنگ فارسی معین
(گِ. اَ. کَ دَ) (مص م .) مالیدن گل بر بام و غیره .
-
گل چین کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) (مص م .) انتخاب کردن ، بهترین ها را برگزیدن .
-
جستوجو در متن
-
پس افتادن
فرهنگ فارسی معین
( ~. اُ دَ) (مص ل .) 1 - عقب افتادن ، عقب ماندن . 2 - افتادن به پشت و مردن .
-
مشتبه شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. شُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) در شک افتادن ، به اشتباه افتادن .
-
پیسی
فرهنگ فارسی معین
[ تُر. ] (اِ.) (حامص .) 1 - رفتار بد و ناهنجار. 2 - خنسی ، بیچارگی . ؛ به ~ افتادن دچار عسرت یا تنگی معیشت شدن و به مخمصه افتادن .
-
دایر شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. شُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - به گردش افتادن ، به جریان افتادن . 2 - آباد شدن ، معمور شدن .
-
گاوچشم
فرهنگ فارسی معین
(چَ یا چِ) (ص مر.) 1 - نوعی گل که گلبرگ هایش شبیه به چشم است . 2 - فراخ چشم .