کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گلو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گلو
فرهنگ فارسی معین
(گِ یا گَ) (اِ.) 1 - قسمت جلوی گردن ، مجرای غذا و هوا در درون گردن ، حلق . 2 - لوله یا مجرای باریکی که یک مخزن را به دهانه پیوند می دهد (فنی ). ؛ ~پیش چیزی (کسی ) گیر کردن (کن .) سخت خواهان آن کس بودن .
-
واژههای مشابه
-
گلو پاره کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. رِ. کَ دَ) (مص ل .) فریاد زدن .
-
گلو تر کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . تَ. کَ دَ)(مص ل .)نوشیدن .
-
جستوجو در متن
-
غرغره
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) خِرخِره ، گلو، نای گلو.
-
خشکنای
فرهنگ فارسی معین
(خُ) (اِمر.) = خشکنا: نای گلو، حلقوم ، گلو.
-
غرغر
فرهنگ فارسی معین
(غَ غَ) (اِ.) گلو، ابتدای گلو از طرف دهان .
-
خرک
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) تخمه که در گلو آید؛ جخج .
-
قورت
فرهنگ فارسی معین
[ تر. غورت ] (اِ.) فرو دادن چیزی در گلو.
-
پلخ
فرهنگ فارسی معین
(پَ لَ) ( اِ.) حلق ، گلو.
-
گل
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (اِ.) (عا.) گردن ، گلو.
-
آنژین
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] ( اِ.) گلو درد چرکی که با تب همراه است .
-
جخش
فرهنگ فارسی معین
(جَ) (اِ.) = جخج : نوعی تورم در گلو که درد ندارد.
-
حنک
فرهنگ فارسی معین
(حَ نَ) [ ع . ] (اِ.) زیر گلو، ج . احناک .