کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گله گله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
اشتکاء
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) گله کردن ، گله مند شدن ، شکایت کردن .
-
نهاز
فرهنگ فارسی معین
(نُ) (اِ.) بُز پیشرو گله ، بزی که پیشاپیش گله حرکت می کند.
-
رمق
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ معر. ] (اِ.) گله ، رمه .
-
فسیله
فرهنگ فارسی معین
(فَ لِ) (اِ.) رمه ، گله .
-
مستی
فرهنگ فارسی معین
(مُ) (حامص .) گله کردن ، شکایت کردن .
-
سیله
فرهنگ فارسی معین
(لَ یا لِ) (اِ.) گله و رمه .
-
نخراز
فرهنگ فارسی معین
(نُ) (اِ.) بز پیش آهنگ گله .
-
تشاکی
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص ل .) از یکدیگر شکایت کردن ، گله کردن .
-
شاکی
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِفا.) شکایت کننده ، گله کننده .
-
نسیله
فرهنگ فارسی معین
(نَ یا نُ لَ) (اِ.) گله و رمه .
-
مست
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ په . ] (اِ.) گله ، شکوه ، شکایت .
-
پاده بان
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) 1 - گله بان ، چوپان . 2 - پاسبان ، نگاهبان .
-
تشکی
فرهنگ فارسی معین
(تَ شَ کِّ) [ ع . ] (مص ل .) شکایت کردن ، گله کردن .
-
تکه
فرهنگ فارسی معین
(تَ کِّ) (اِ.) بز نر، بزی که پیشاپیش گله حرکت کند.
-
جامل
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - گله شتر یا شتربانان . 2 - قبیله بزرگ .