کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گله وند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گله به گله
فرهنگ فارسی معین
(گُ لِ. بِ. گُ لِ) (ق .) (عا.) جابه جا، همه جا.
-
گله دار
فرهنگ فارسی معین
(گَ لَّ یا لُِ) (ص فا.) دارندة گله (گاو و گوسفند و غیره )، آن که گله را نگهبانی کند و پرورش دهد.
-
گله گزاری
فرهنگ فارسی معین
(گِ لِ. گُ) (حامص .) شکایت کردن ، شکوه کردن .
-
گله مند
فرهنگ فارسی معین
( ~ . مَ) (ص .) دارای گله و شکایت ، دارای آمادگی برای گله کردن .