کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گلابتون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گلابتون
فرهنگ فارسی معین
(گُ بَ) (اِ.) گل های برجسته که با رشته های طلا یا نقره روی پارچه می دوزند.
-
جستوجو در متن
-
کارپیچ
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - پارچه ای که گلابتون دوزان لفافة کار خود سازند به جهت محافظت از آن . 2 - دسته و بسته ، تنگ .
-
زر
فرهنگ فارسی معین
دوز (زَ) 1 - (ص فا.) آن که با تارهای زرد گلابتون پارچه و جامه را نقش دوز، چکن دوز. 2 - (ص مف .) پارچة زردوزی شده .
-
نقده
فرهنگ فارسی معین
(نَ دِ یا دَ) [ ازع . ] (اِ.) گل و بوته ای که با نخ مخصوص ابریشمی زری یا نقره ای روی پارچه های گرانبها می انداختند، نوعی رشتة فلزی نوار مانند وبسیار باریک از نوع گلابتون و سایر رشته های درخشان و زینتی که در یراق بافی و علاقه بندی و غیره به کار می رود...