کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گفته شده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
بریده
فرهنگ فارسی معین
(بُ دِ) (ص مف .) 1 - قطع کرده ، جدا شده . 2 - شکافته شده . 3 - زخم شده . 4 - ختنه شده . 5 - خسته و ناتوان شده .
-
منقور
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - کنده شده ، نقر شده ، کنده . 2 - سوراخ شده . 3 - ساییده شده .
-
مبذول
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - خرج شده ، مصرف شده . 2 - بذل شده ، بخشیده شده .
-
سوده
فرهنگ فارسی معین
(دِ یا دَ) 1 - (ص مف .) ساییده شده ، لمس شده . 2 - کوفته . 3 - ریز شده ، خرد شده . 4 - گداخته ، مذاب . 5 - حک شده . 6 - محو شده . 7 - سوراخ شده ، سفته . 8 - خرج شده . 9 - (اِ.) گرد و غبار.
-
ریخته
فرهنگ فارسی معین
(تِ) (ص مف .) 1 - انداخته شده ، پاشیده شده . 2 - ذوب شده .
-
منقطع
فرهنگ فارسی معین
(مُ قَ طِ) [ ع . ] (اِفا.) جدا شده ، بریده شده ، قطع شده .
-
متروک
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - ترک شده ، واگذاشته شده . 2 - باطل شده .
-
محروس
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) نگاه داشته شده ، حراست شده ، حفظ شده .
-
مخلوع
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) برکنده شده ، عزل شده ، خلع شده .
-
منعقد
فرهنگ فارسی معین
(مُ عَ قِ) [ ع . ] 1 - (اِفا.) بسته شده ، برقرار شده . 2 - (ص .) سفت شده ، بسته شده .
-
مالیده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (ص مف .) 1 - تنبیه شده ، مالش داده شده . 2 - (عا.) تلف شده ، از بین رفته . 3 - مرتب شده .
-
بسته
فرهنگ فارسی معین
(بَ تِ) (ص مف .) 1 - اسیر، دربند، مقید. 2 - منجمد شده . 3 - مجبور شده . 4 - مسدود، مقفل . 5 - سد شده ، جلوگیری شده . 6 - فراز شده ، مق . گشوده ، باز.
-
خوانده
فرهنگ فارسی معین
(خا دِ) (ص مف .) 1 - قرائت شده . 2 - دعوت شده . 3 - احضار شده ، فراخوانده .
-
منحل
فرهنگ فارسی معین
(مُ حَ لّ) [ ع . ] (ص .) 1 - حل شده . 2 - در فارسی برچیده شده ، نیست شده .
-
منشور
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] 1 - (اِ مف .) نشر شده ، گسترده شده . 2 - برانگیخته شده ، مبعوث .