کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گفتن
فرهنگ فارسی معین
(گُ تَ) [ په . ] (مص م .) 1 - صحبت کردن ، حرف زدن . 2 - به نظم درآوردن ، سرودن . 3 - معتقد بودن . 4 - آواز خواندن . 5 - پنداشتن ، تصور کردن . 6 - نامیدن .
-
واژههای مشابه
-
بدرود گفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. گُ تَ) (مص ل .) خداحافظی ک ردن .
-
تسبیح گفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. گُ تَ) [ ع - فا. ] (مص م .) نیایش خدای را کردن .
-
سقط گفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گُ تَ) [ ع - فا. ] (مص م .) دشنام دادن .
-
گل گفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گُ تَ) (مص ل .) حرف نیکو و به جا گفتن .
-
لغو گفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گُ تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) بیهوده گفتن ، سخن باطل گفتن .
-
مزخرف گفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گُ تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - بیهوده یا ناپسند گفتن . 2 - سخن بی اصل و بی معنی گفتن .
-
پرت و پلا گفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. گُ تَ) (مص ل .) سخن بیهوده گفتن .
-
سه طلاق گفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . طَ. گُ تَ) [ فا - ع . ] (اِمر.) زن را سه بار طلاق دادن که رجوع به او جز با محلل جایز نیست .
-
جستوجو در متن
-
دراییدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ دَ) (مص ل .) سخن گفتن ، سخنِ بی معنی گفتن .
-
مجیز
فرهنگ فارسی معین
(مَ) (اِ.) (عا.) تملق ، چرب زبانی . ؛~ کسی را گفتن تملق او را گفتن .
-
گویش
فرهنگ فارسی معین
(یِ) (اِمص .) گفتن ، گفتار.
-
اجمال
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) به اختصار سخن گفتن ؛ مبهم و نارسا گفتن . 2 - (اِ.) سخن خلاصه و مبهم .