کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گشوده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گشوده
فرهنگ فارسی معین
(گُ دَ یا دِ) (ص مف .) باز شده ، وا شده .
-
جستوجو در متن
-
باز
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (ص .) گشاد، گشوده .
-
واز
فرهنگ فارسی معین
(ص .) باز؛ گشوده .
-
انفتاح
فرهنگ فارسی معین
(اِ فِ) [ ع . ] (مص ل .) گشوده شدن ، گشودن .
-
منفجر
فرهنگ فارسی معین
(مُ فَ جِ) [ ع . ] (اِفا.) گشوده شده ، شکافته .
-
غلج
فرهنگ فارسی معین
(غَ) (اِ.) گره دوتا که به آسانی گشوده شود.
-
غلچ
فرهنگ فارسی معین
(غِ لَ) (اِ.) گره ای که به راحتی گشوده نشود.
-
باع
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] ( اِ.) 1 - اندازة دو دست که از هم گشوده باشد. 2 - فروشنده .
-
تفتح
فرهنگ فارسی معین
(تَ فَ تُّ) [ ع . ] (مص ل .) گشوده شدن ، باز شدن .
-
تفجیر
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (مص م .) روان کردن ، گشوده کردن ، آب بدوانیدن ؛ ج . تفجیرات .
-
منسد
فرهنگ فارسی معین
(مُ سَ دّ) [ ع . ] (ص .) بسته شده ، گشوده ناشدنی .
-
اپن
فرهنگ فارسی معین
(اُ پِ) [ انگ . ] (ص .) باز، گشوده ، فاش ، آزاد، بی دیوار، بی مانع ، رو راست .
-
آخته
فرهنگ فارسی معین
(تِ)(ص مف .) 1 - برآورده ، کشیده ، بیرون کشیده .2 - برافراشته ، بالا برده . 3 - کشیده ، مقابلِ منحنی . 4 - گشوده ، باز کرده .
-
انحلال
فرهنگ فارسی معین
(اِ حِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) حل شدن ، گشوده شدن . 2 - از هم پاشیدن . 3 - (اِمص .) ضعف ، سستی . 4 - تعطیل .