کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گشتناو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ناو
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - چوب بزرگ توخالی که آب از طریق آن آسیاب آبی را به حرکت درمی آورد. 2 - کشتی ، کشتی جنگی . 3 - هر چیز دراز میان خالی . 4 - رخنه ، سوراخ .
-
گشت
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (مص مر. اِمص .) 1 - سیر و سیاحت . 2 - گردیدن ، گشتن . 3 - گردش در شب جهت پاسبانی . 4 - تفرج ، تماشا. 5 - جست و جو، تفحص . 6 - تغیر، تبدل . 7 - محو.
-
گشت
فرهنگ فارسی معین
(گِ) (ق .) همه ، همگی ، کلاً.
-
گشت زدن
فرهنگ فارسی معین
(گَ. زَ دَ) (مص ل .) سیر کردن ، گردیدن ، گردش کردن .
-
گشت کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) (مص ل .) سیر کردن ، گردیدن .