کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گشاده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گشاده
فرهنگ فارسی معین
دست ( ~ . دَ) (ص مر.) بخشنده ، جوانمرد.
-
گشاده
فرهنگ فارسی معین
(گُ دِ) (ص مف .) 1 - باز شده ، مفتوح . 2 - فتح شده . 3 - جاری کرده ، روان ساخته . 4 - شاد کرده .
-
واژههای مشابه
-
آب گشاده
فرهنگ فارسی معین
(بِ گُ دِ) (اِمر.) شراب زبون و کم کیف ، بادة کم اثر.
-
روی گشاده
فرهنگ فارسی معین
(گُ دِ) (ص مف .) بشاش ، خوشرو.
-
عنان گشاده
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گُ دِ) [ ع - فا. ] (ق .) تند، سریع .
-
گشاده زبان
فرهنگ فارسی معین
( ~ . زَ) (ص .) خوش بیان .
-
گشاده شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . شُ دَ) (مص ل .) باز شدن ، رها شدن .
-
گشاده میان
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ق .) بدون آمادگی ، مقابل بسته میان .
-
گشاده دل
فرهنگ فارسی معین
( ~ . دِ) (ص مر.) بشاش ، جوانمرد.
-
گشاده رویی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (حامص .) خوشرویی ، بشاشت .
-
گشاده کار
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص مر.) کسی که در انجام کارها جسور است .
-
جستوجو در متن
-
طلاقت
فرهنگ فارسی معین
(طَ قَ) [ ع . طلاقة ] 1 - (مص ل .)گشاده - رو شدن . 2 - فصیح شدن . 3 - (اِمص .) گشاده - رویی . 4 - گشاده زبانی ، فصاحت .
-
پهین
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (ص .) فراخ ، گشاده .