کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گزاردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گزاردن
فرهنگ فارسی معین
(گُ رْ دَ) [ په . ] (مص م .) 1 - ادا کردن ، انجام دادن . 2 - بیان کردن .
-
واژههای مشابه
-
وام گزاردن
فرهنگ فارسی معین
(گُ دَ) (مص م .) پرداختن وام و بدهی .
-
فرض گزاردن
فرهنگ فارسی معین
(فَ. گُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) واجب کردة خداوند را به جا آوردن ، مانند: نماز خواندن .
-
واژههای همآوا
-
گذاردن
فرهنگ فارسی معین
(گُ دَ) [ په . ] (مص م .) 1 - گذاشتن ، نهادن . 2 - طی کردن ، سپردن . 3 - منعقد کردن ، برقرار کردن .
-
جستوجو در متن
-
وژولیدن
فرهنگ فارسی معین
(وُ دَ) (مص ل .) 1 - تحریک کردن . 2 - گزاردن کارها.
-
تأدیه
فرهنگ فارسی معین
(تَ یِ) [ ع . تأدیة ] 1 - (مص م .) گزاردن ، پرداختن . 2 - (اِمص .) پرداخت .
-
توختن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (مص م .) 1 - جستن ، خواستن . 2 - گزاردن ، ادا کردن . 3 - ب ه دست آوردن ، اندوختن .
-
قضاء
فرهنگ فارسی معین
(قَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) به جا آوردن ، گزاردن . 2 - داوری کردن . 3 - (اِ.) حکم ، فرمان . 4 - سرنوشت ، تقدیر.
-
اقتداء
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) پیروی کردن . 2 - نماز گزاردن پشت سر امام جماعت . 3 - (اِمص .) پیروی .
-
تجوز
فرهنگ فارسی معین
(تَ جَ وُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - آسان گرفتن ، آسان فراگرفتن . 3 - عفو کردن (گناه را). 4 - سخنی به مجاز گفتن . 5 - سبک گزاردن (نماز را)؛ ج . تجوزات .