کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گریه در گلو پیچیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گریه انداختن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . اَ تَ) (مص م .) (عا.) گریاندن ، گریانیدن .
-
جستوجو در متن
-
پیچیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) 1 - حلقه زدن . 2 - درنوردیدن . 3 - در هم کردن .
-
رصف
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - پیچیدن پی را بر پیکان تیر. 2 - پای بر پای پیچیدن . 3 - سنگ بر هم نهادن در بنا.
-
پیچان
فرهنگ فارسی معین
(ص فا) 1 - مشوش ، مضطرب . 2 - در حال پیچیدن .
-
تدثر
فرهنگ فارسی معین
(تَ دَ ثُّ) [ ع . ] (مص م .) خود را در جامه پیچیدن .
-
جخش
فرهنگ فارسی معین
(جَ) (اِ.) = جخج : نوعی تورم در گلو که درد ندارد.
-
خرک
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) تخمه که در گلو آید؛ جخج .
-
غرنگ
فرهنگ فارسی معین
(غَ رَ) (اِ.) صدایی که هنگام گریستن در گلو می پیچد.
-
قورت
فرهنگ فارسی معین
[ تر. غورت ] (اِ.) فرو دادن چیزی در گلو.
-
التفاف
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) درهم پیچیدن ، درهم شدن ، تو در تو شدن .
-
تمرغ
فرهنگ فارسی معین
(تَ مَ رُّ) [ ع . ] (مص ل .) در خاک غلتیدن ، از درد به خود پیچیدن .
-
کار در سر پیچیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ. سَ. دَ) (مص ل .) سرگردانی ، آشفته شدن کار کسی .
-
ترجیع
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - برگردانیدن . 2 - آواز را در گلو گردانیدن .
-
غرغره
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . ] (مص ل .) آب یا مایع شستشو دهندة دهان را در گلو گردانیدن .