کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گریبان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گریبان
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (اِمر.) بخشی از جامه که گردن را در برمی گیرد، یقه .
-
جستوجو در متن
-
گوگ
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) تکمة گریبان ، گوی گریبان . گوگه و گوک و گوکه و قوقه نیز گویند.
-
کوم
فرهنگ فارسی معین
[ پشتو ] (اِ.) گریبان .
-
قطاب
فرهنگ فارسی معین
(قِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - آمیختگی . 2 - گریبان .
-
قب
فرهنگ فارسی معین
(قَ بّ) [ ع . ] (اِ.) پارة گریبان پیراهن .
-
کرج
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِ.) گودی گریبان ، چاک پیراهن .
-
گلاویز
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (ص فا.) دست به گریبان ، دست به یقه .
-
گلاویز شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . شُ دَ) (مص م .) دست به گریبان شدن .
-
بندمه
فرهنگ فارسی معین
(بَ دِ مِ) (اِ.) = بندیمه : تکمه ، گوی گریبان .
-
زورنیم
فرهنگ فارسی معین
(زَ وَ) (اِ.) پارچه ای که به اندام خاصی از جانب پشت بر گریبان جامه دوزند.
-
بادبان
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - پارچه ای که به دکل کشتی بندند تا با وزیدن باد کشتی به حرکت درآید، شراع . 2 - آستین ، گریبان ، قبا. 3 - کنایه از: آدم سبکسری که با مردم موأنست کند. 4 - پیاله ، ساغر. 5 - پس و پیش گریبان .
-
بندیمه
فرهنگ فارسی معین
(بَ مَ یا مِ) (اِ.)= بندمه . بندنه . بندینه : 1 - تکمه . 2 - گوی گریبان .
-
جیب
فرهنگ فارسی معین
(جَ یا جِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - گریبان ، یخه . ج . جیوب . 2 - سینه ، دل .
-
یخه
فرهنگ فارسی معین
(یَ خِ) (اِ.) 1 - گریبان ، یقه . 2 - قسمتی از لباس که در دور گردن قرار می گیرد.