کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گرو کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گرو بردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بُ دَ) (مص ل .) پیروز شدن در شرط بندی .
-
گرو بستن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ تَ) (مص ل .) شرط بستن .
-
جستوجو در متن
-
فک
فرهنگ فارسی معین
(فَ کّ) [ ع . ] 1 - (مص م .) جدا کردن دو چیز از هم . 2 - باز کردن ، گشودن . 3 - خلاص کردن ، رها کردن . 4 - از گرو در آوردن . 5 - لباس درآوردن .
-
افتکاک
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) از هم جدا کردن . 2 - (مص م .) از گرو به در آوردن گروی .
-
خصل
فرهنگ فارسی معین
(خَ) [ ع . ] 1 - (اِ.) داو، گرو، آن چه که بر سر آن قمار کنند. 2 - (مص م .) بریدن ، جدا کردن .
-
ریش
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) 1 - موهای صورت مردان . 2 - موی بلندی که بر چانه و زیر چانه برخی جانوران می روید. ؛ ~ گرو گذاشتن (کن .) تعهد اخلاقی سپردن . ؛ ~ و قیچی را به دست کسی دادن (کن .) در کاری به کسی اختیار کامل دادن . ؛ به ~ کسی خندیدن (کن .) او را مس...