کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گروه گروه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
فریق
فرهنگ فارسی معین
(فَ) [ ع . ] (اِ.) گروه ، گروه مردم .
-
طلب طلب
فرهنگ فارسی معین
( ~. ~.) [ ازع . ] (ق مر.) گروه گروه ، دسته دسته .
-
رهط
فرهنگ فارسی معین
( رَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - گروه ، گروه مردم . 2 - قبیله ، عشیره .
-
تحزب
فرهنگ فارسی معین
(تَ حَ زُّ) [ ع . ] (مص ل .) گروه گروه شدن ، دسته دسته شدن .
-
رمارم
فرهنگ فارسی معین
(رَ رَ) (ق مر.) 1 - دسته دسته ، گروه گروه . 2 - مقابل ، برابر. 3 - پیاپی ، پی در پی .
-
نفر
فرهنگ فارسی معین
(نَ فَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - کس ، فرد. 2 - گروه ، گروه مردم . 3 - واحدی برای شمارش انسان ، شتر و درخت خرما.
-
گروهان
فرهنگ فارسی معین
(گُ) (اِ.) 1 - جِ گروه ؛ گروه ها، دسته ها. 2 - در اصطلاح ارتش یک دسته سرباز از 140 تا 170 نفر.
-
خیل
فرهنگ فارسی معین
(خِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - گروه اسبان . 2 - گروه سواران . ج . اخیال ، خیول .
-
خیول
فرهنگ فارسی معین
(خُ) [ ع . ] (اِ.) جِ خیل . 1 - گروه اسبان . 2 - گروه سواران . 3 - لشکرها، سپاه ها.
-
هجاور
فرهنگ فارسی معین
(هَ وَ) (اِ.) گروه مردم .
-
جوقه
فرهنگ فارسی معین
(قِ) [ تر. ] (اِ.) دسته ، گروه .
-
جیل
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) گروه ، دسته .
-
احزاب
فرهنگ فارسی معین
( اَ) [ ع . ] ( اِ.) جِ حزب . 1 - گروه ها، دسته ها. 2 - گروه های کافران ، شامل برخی از قبایل عرب ، مانند قریش ، غطفان و بنی قریظه ، که با هم متحد شده به جنگ پیامبر رفته بودند. 3 - هر گروه سیاسی که مرام و مسلکِ ویژه خود را دارد.
-
ایهاالناس
فرهنگ فارسی معین
(اَ یُّ هَ نْ) [ ع . ] (ندا) ای مردمان ، ای گروه مردم .
-
افواج
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] ( اِ.) جِ فوج ؛ گروه .