کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گره 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ابرو تابیدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ) (مص ل ) گِره بر ابرو افکندن .
-
غلج
فرهنگ فارسی معین
(غَ) (اِ.) گره دوتا که به آسانی گشوده شود.
-
کندله
فرهنگ فارسی معین
(کُ دُ لَ یا لِ) (ص .) گره شده و جمع شده در یک جا.
-
معقود
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - بسته شده ، گره بسته . 2 - محکم گردیده .
-
چماق
فرهنگ فارسی معین
(چُ) [ تر. ] 1 - گرز آهنی شش پر. 2 - چوبدستی که نوک آن گره داشته باشد.
-
تقطیب
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) رو ترش کردن ، گره به پیشانی زدن .
-
سرگره
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گِ رِ) (اِمر.) گره یا دانه ای که بر سر تسبیح ببندند.
-
من تشا
فرهنگ فارسی معین
(مَ تَ) (اِ.) چوب ستبر و گره دار که قلندران به دست می گرفتند.
-
ابنه
فرهنگ فارسی معین
(اُ نِ) [ ع . ابنة ] 1 - (اِ.) عقده ، گره ، گره در رسن ، چوب . 2 - قوزک ساق . 3 - عیب ، کینه . 4 - نام بیماری خارشِ مقعد.
-
پیچش
فرهنگ فارسی معین
(چِ) (اِمص .) 1 - پیچیدگی ، کجی . 2 - گره خوردن . 3 - از درد به خود پیچیدن .
-
تعقید
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - گره زدن ، بسته کردن . 2 - شعر یا سخن پیچیده گفتن .
-
عواقد
فرهنگ فارسی معین
(عَ قِ) [ ع . ] (اِ.) جِ عاقده ، عاقد. 1 - گره - زنندگان . 2 - عهد کنندگان .
-
معقد
فرهنگ فارسی معین
(مَ ق ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جای بستن گره . 2 - جای بستن پیمان . 3 - مفصل .
-
آژنگ
فرهنگ فارسی معین
(ژَ) ( اِ.) 1 - چین و شکن روی پوست . 2 - گره ، خم . 3 - چروکی که در جامه افتد. 4 - موج کوچک .
-
عقیله
فرهنگ فارسی معین
(عَ لَ) [ ع . عقیلة ] (اِ.) 1 - زانوبند شتر، پای بند. 2 - مانع و گره در کار.