کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گره به کار زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سال گره
فرهنگ فارسی معین
(گِ رِ) (اِمر.) روز شروع سال نو از عمر کسی ، جشن تولد.
-
یک گره
فرهنگ فارسی معین
( ~. گِ رِ) (ص مر.) هم پیمان ، متحد.
-
گره گشا
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گُ) (ص فا.) دارای توانایی یا امکان حل مشکل .
-
گره گیر
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص .) مجعد، پُرپیچ و تاب .
-
جستوجو در متن
-
کار زدن
فرهنگ فارسی معین
(زَ دَ) (مص م .) استعمال کردن ، به کار بردن ، استفاده کردن .
-
تقطیب
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) رو ترش کردن ، گره به پیشانی زدن .
-
تیشه
فرهنگ فارسی معین
(ش ِ) [ په . ] (اِ.) ابزاری فلزی که نوک آن پهن و تیز است و در نجاری و سنگ تراشی به کار می رود. ؛~ به ریشة خود زدن کنایه از: خود را به آستانه نابودی کشاندن .
-
طفره زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . زَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - کوتاهی کردن در کار. 2 - در رفتن .
-
پرسه زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ دَ)(مص ل .) 1 - گردش بیهودة اشخاص بی کار. 2 - رفتن مریدی به دستور پیر در بازارها و کوی ها به گدایی .
-
قاشقی
فرهنگ فارسی معین
(شُ) [ تر - فا. ] (ص نسب .) منسوب به قاشق . 1 - آلتی فلزین که گچ بران به کار برند. 2 - خیار خرد، خیارترشی . 3 - قسمی زدن بر پشت گردن ، پس گردنی که با چهار انگشت زنند.
-
زخم
فرهنگ فارسی معین
(زَ) [ په . ] (اِ.) 1 - خراش یا بریدگی هر بخشی از بدن . 2 - مجروح . 3 - ضربه . ؛ به ~ کاری زدن کنایه از: برای آن کار مورد بهره برداری قرار دادن .
-
قلم
فرهنگ فارسی معین
(قَ لَ) [ معر - یو. ] (اِ.) 1 - هر ابزاری که با آن بنویسند. 2 - نی تراشیده که با آن بنویسند. ؛ ~ به تخم چشم زدن کنایه از: کار نویسندگی یا قلم زنی کردن .
-
خیمه
فرهنگ فارسی معین
(خِ مِ) [ ع . خمیة ] (اِ.) چادر، سراپرده . ؛ ~روی آب زدن کنایه از: کار بی ثبات یا زیان آور کردن .
-
ریپ زدن
فرهنگ فارسی معین
(زَ دَ) (مص ل .) با حرکت های مقطع و نامتوازن کار کردن یا پیش رفتن .