کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گرم گرم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
جروم
فرهنگ فارسی معین
(جُ رُ) [ معر. ] (اِ.) جِ جَرúم ، معرب گرم ؛ زمین بسیار گرم .
-
تسخین
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - گرم کردن ، بر گرمی چیزی افزودن . 2 - گرمی خوردن ، داروی گرم خوردن ؛ مق . تبرید.
-
حار
فرهنگ فارسی معین
(رّ) [ ع . ] (ص .) گرم ، سوزان .
-
سپندان
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) خردَل که طبیعت آن گرم است .
-
گرمسیر
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) جایی که آب و هوای آن گرم است .
-
آتش باد
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) باد گرم ، باد مسموم .
-
اسخان
فرهنگ فارسی معین
(اِ) [ ع . ] (مص م .) گرم کردن .
-
تبسیدن
فرهنگ فارسی معین
(تَ دَ) (مص ل .) گرم شدن .
-
سیر
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) واحدی برای وزن برابر با 75 گرم .
-
ششلول
فرهنگ فارسی معین
( ~ . ) (اِمر.) نوعی سلاح گرم کوچک که جای شش فشنگ دارد.
-
تابیدن
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (مص ل .) 1 - درخشیدن . 2 - گرم شدن .
-
تویدن
فرهنگ فارسی معین
(تَ دَ) (مص ل .) گرم شدن ، داغ گشتن .
-
تفسیده
فرهنگ فارسی معین
(تَ دِ) (ص مف .) گرم شده ، گداخته .
-
تفیدن
فرهنگ فارسی معین
(تَ دَ) (مص ل .) گرم شدن ، داغ گشتن .
-
رمضاء
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ ع . ] (اِ.) ریگ تافته ، ریگ گرم .