کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گرم افتادن در کار کسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خون گرم
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (ص مر.) 1 - جانوری که خونش گرم باشد. 2 - کنایه از: بامحبت .
-
دسی گرم
فرهنگ فارسی معین
(دِ. گِ رَ) [ فر. ] (اِ.) یک دهم گرم .
-
دکا گرم
فرهنگ فارسی معین
(دِ. گِ رَ) [ فر. ] (اِمر.) وزنی است معال ده گرم .
-
میلی گرم
فرهنگ فارسی معین
(گِ رَ) [ فر. ] (اِ.) یک هزارم گرم .
-
گرم راندن
فرهنگ فارسی معین
(گَ. دَ) (مص ل .) تاختن ، چهارنعل رفتن .
-
گرم شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . شُ دَ) (مص ل .) 1 - حرارت پذیرفتن . 2 - سرحال شدن ، به شوق آمدن .
-
گرم شکمی
فرهنگ فارسی معین
( ~ . ش کَ)(حامص .)پُرخوری ، شکم بارگی .
-
گرم عنان
فرهنگ فارسی معین
( ~ . عِ) [ فا - ع . ] (ص مر.) 1 - تند، سریع ، 2 - پرشور، پرشوق .
-
گرم گشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گَ تَ)(مص ل .)بی قرار شدن ، خشمگین شدن .
-
گرم خو
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (ص مر.) تندخو.
-
گرم سخن
فرهنگ فارسی معین
( ~ .سُ خَ)(ص مر.) خوش صحبت ، خوش گفتار.
-
گرم گاه
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) میان روز که هوا بسیار گرم است .
-
چشم گرم کردن
فرهنگ فارسی معین
(چَ. گَ. کَ دَ) (مص ل .) کنایه از: چُرت زدن ، کمی آرمیدن .
-
جستوجو در متن
-
افتادن
فرهنگ فارسی معین
(اُ دَ) [ په . ] (مص ل .) 1 - سقوط کردن . 2 - از پا درآمدن . 3 - روی دادن ، واقع شدن . 4 - نصیب شدن ، بدست آوردن . ؛~ با کسی سر و کار داشتن با کسی .