کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گرفت و گیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
یاره گیر
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِفا.) 1 - باج و خراج گیر. 2 - جمع کنندة محصول .
-
حیص و بیص
فرهنگ فارسی معین
( ~ُ بِ) [ ع . ] (اِمر.) گیر و دار، تنگی و گرفتاری .
-
پاچه گیر
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مر.) کنایه از: آدم مردم آزار و مزاحم .
-
پویش
فرهنگ فارسی معین
(یِ) (اِ.) حرکت و فعالیت پی گیر در جستجوی چیزی .
-
گره گیر
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص .) مجعد، پُرپیچ و تاب .
-
دار و گیر
فرهنگ فارسی معین
(رُ) (اِمر.) 1 - توقیف و مقید کردن اشخاص . 2 - جنگ ، جدال ، هنگامه ، معرکه .
-
وبا
فرهنگ فارسی معین
(وَ) [ ع . وباء ] (اِ.) نوعی بیماری عفونی و همه گیر و مسری .
-
سرخک
فرهنگ فارسی معین
(سُ خَ) (اِ.) مرضی عفونی واگیر و همه گیر که مصونیت می دهد.
-
خاله زنک
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ نَ) (ص مر.) (کن .) شخص دارای رفتار و گفتار مبتذل ، سخن چین و پی گیر موضوع های بی اهمیت و غیرجدی .
-
اوحال
فرهنگ فارسی معین
( اُ ) [ ع . ] (اِ.) ج وَحَل ؛ گل چسبنده و رقیق که پا در آن گیر کند و بماند.
-
باج بگیر
فرهنگ فارسی معین
(بِ) (ص مر.) باج گیر، کسی که به سبب زور و نفوذ خود از دکان دارها و غیره وجوهی اخذ کند.
-
چادرچاقچوری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مر.) 1 - دارای هر دو پوشش چادر و چاقچور. 2 - (کن ) پی گیر در پوشاندن سر و روی .
-
نمک گیر شدن
فرهنگ فارسی معین
(نَ مَ. شُ دَ) (مص ل .)(عا.) نان و نمک کسی را خوردن و مرهون آن شخص شدن .
-
گل گیر
فرهنگ فارسی معین
(گِ) (اِ.) پوشش آهنی که بالای چرخ اتومبیل و دوچرخه و موتورسیکلت قرار می دهند برای جلوگیری از پاشیده شدن گِل .
-
بارخیمه
فرهنگ فارسی معین
(خَ یْ مِ) [ فا - ع . ] (اِمر.) 1 - قرارگاه باج گیران در راه ها و گذرگاه ها. 2 - محصل مالیات ، باج گیر.