کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گردش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گردش
فرهنگ فارسی معین
(گَ دِ) (اِمص .) 1 - گردیدن ، دور زدن . 2 - حرکت . 3 - تحول . 4 - پیچ و خم ، چین و شکن . 5 - جابه جایی . 6 - رفتن به جایی برای هواخوری و تفریح یا تماشا.
-
واژههای مشابه
-
آب گردش
فرهنگ فارسی معین
(گَ دِ) (ص مر.) تند رفتار، تندرو، سریع السیر.
-
آفتاب گردش
فرهنگ فارسی معین
(گَ دِ)(اِمر.) نک آفتاب پرست .
-
سال گردش
فرهنگ فارسی معین
(گَ دِ) (اِمص .) گردش سال ، تحویل سال .
-
غلام گردش
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گَ دِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) 1 - اتاقی که میان دو اتاق دیگر واقع باشد و به هر دو راه داشته باشد. 2 - ایوان و عمارت . 3 - دیوارپست حایل میان حرمسرا و دیوانخانه .
-
جستوجو در متن
-
گلگشت
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گَ) (اِمر.) 1 - گردش در گلزار. 2 - جای تفریح و گردش در گلزار.
-
گردشگاه
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) جای تفریح و گردش .
-
سیر
فرهنگ فارسی معین
(سَ یا س ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) راه رفتن ، گردش کردن . 2 - (اِمص .) رفتار، گردش ، حرکت .
-
صرف
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . ] (اِ.)1 - گردش ، گردش روزگار. 2 - علمی که به بحث دربارة اشتقاق و صیغه های کلمات عربی می پردازد.
-
دوران
فرهنگ فارسی معین
(دَ وَ) [ ع . ] (اِمص .) گردش ، چرخش .
-
سیران
فرهنگ فارسی معین
(سَ یا س ) [ ازع . ] (اِمص .) گردش .
-
هواخوری
فرهنگ فارسی معین
( ~. خُ)(حامص .)تفریح ، گردش ، استراحت .
-
پیک نیک
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] (اِ.) گردش و تفریح دسته - جمعی در بیرون شهر.