کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گرداوری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گردآوری
فرهنگ فارسی معین
( ~. وَ) (حامص .) جمع آوری ، گرد آوردن .
-
واژههای همآوا
-
گردآوری
فرهنگ فارسی معین
( ~. وَ) (حامص .) جمع آوری ، گرد آوردن .
-
جستوجو در متن
-
الفنج
فرهنگ فارسی معین
(اَ فَ) (اِمص .) گردآوری ، اندوختگی .
-
التقاطی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (حامص .) گردآوری و پیوند غیراصولی چندین مجموعة ایدئولوژیکی و نظریه های نامتجانس .
-
تجمیع
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) گرد کردن ، بسیار گرد کردن . 2 - (مص ل .) به نماز جمعه حاضر شدن . 3 - (اِمص .) گردآوری .
-
تدوین
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) فراهم آوردن . 2 - تألیف کردن . 3 - (اِمص .) گردآوری . 4 - تألیف .
-
فرهنگ نویسی
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نِ)(حامص .) شاخه ای از ادبیات که به گردآوری ، پژوهش ، رده بندی و تعریف واژه ها یک زبان یا یک رشته اختصاص دارد.
-
تحصیل دار
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (ص فا.) 1 - مالیات بگیر، جمع کنندة مالیات . 2 - مأمور گردآوری اموال یا طلب های یک مؤسسه یا اداره .
-
بانک
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] ( اِ.) 1 - مؤسسه ای اقتصادی ، ملی یا دولتی که مردم پول های خود را در آن به امانت سپارند و در موقع لزوم برداشت کنند. 2 - مجموعه ای است برای نگه داری منظم و قابل دسترس خون یا اعضای بدن . 3 - پولی که قماربازها وارد بازی می کنند. ؛ ~ اطلاعات مؤ...
-
جعبه
فرهنگ فارسی معین
(جَ بِ) [ ع . جعبة ] (اِ.) 1 - تیردان . 2 - صندوقچه ، هر چیز قوطی مانند. ؛ ~سیاه اسبابی به صورت یک واحد کامل الکترونیکی در وسی له های پرنده برای گردآوری اطلاعات از عملکرد وسیله در جریان پرواز، به ویژه در فهم علت سقوط . ؛ ~تقسیم قاب سرپوشیده ای برا...