کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گرداننده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گرداننده
فرهنگ فارسی معین
(گَ نَ دِ) (ص فا.) کسی که ادارة کارها را به عهده دارد.
-
جستوجو در متن
-
آسیاب گردان
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (ص فا) کنایه از: گردانندة اصلی کارها.
-
ملزم
فرهنگ فارسی معین
(مُ زِ) [ ع . ] (اِفا.) لازم گرداننده .
-
معرض
فرهنگ فارسی معین
(مُ رِ) [ ع . ] (اِفا.) اعراض کننده ، روی - گرداننده .
-
جاعل
فرهنگ فارسی معین
(عِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - گرداننده ، سازنده . 2 - جعل کننده .
-
ممرض
فرهنگ فارسی معین
(مُ رِ) [ ع . ] (اِفا.) بیمار گرداننده ، بیماری زا.
-
مثقل
فرهنگ فارسی معین
(مُ ثَ قِّ) [ ع . ] (اِفا.) سنگین کننده ، گران سنگ گرداننده .
-
مستجد
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ جِ) [ ع . ] (اِفا.) نو کننده ، نو گرداننده .
-
محلی
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - شیرین گرداننده چیزی را. 2 - شیرین یابنده .
-
تعزیه گردان
فرهنگ فارسی معین
( ~. گَ) (ص فا.) 1 - کارگردان تعزیه ، مدیر تعزیه . 2 - گردانندة امری ، چرخانندة دستگاهی .
-
منغص
فرهنگ فارسی معین
(مُ نَ غِّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - تیره گرداننده . 2 - ناخوش کننده .
-
مبیض
فرهنگ فارسی معین
(مُ بَ یِّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - جامة سفید پوشنده . 2 - سفید گرداننده (جامه و غیره ).
-
مطمع
فرهنگ فارسی معین
(مُ مِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - آن که دیگری را به طمع می افکند، آزمند گرداننده . 2 - دارای طمع .
-
محصن
فرهنگ فارسی معین
(مُ حَ صِّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - استوار گرداننده . 2 - در حصن کننده . 3 - گرداگرد شهر را برآورنده . ج . محصنین .