کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گربه در بغل داشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گربه بید
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) بیدمشک .
-
گربه چشم
فرهنگ فارسی معین
( ~ . چَ) (ص مر.) کبود چشم ، ازرق .
-
گربه کوره
فرهنگ فارسی معین
( ~ . رِ) (ص مر.) 1 - حیله گر، مکار. 2 - نمک نشناس .
-
گربه گون
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص مر.) فریبنده ، ذغاباز، محیل .
-
گربه شانه کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نِ. کَ دَ) (مص ل .) حیله گری کردن .
-
گربه شور کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) (مص م .) بدون دقت و با سهل انگاری شُستن چیزی .
-
جستوجو در متن
-
آغوشیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) در بغل گرفتن ، در بر کشیدن .
-
هم آغوشی
فرهنگ فارسی معین
(هَ) (حامص .) در بغل کسی بودن .
-
سوزه
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) تریز جامه ، تک پارچه ای که در زیر بغل پیراهن یا میان شلوار دوزند.
-
قیاقولان
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) گرفتن گردن و سر حریف در زیر بغل و زور دادن .
-
تاب داشتن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (مص ل .) 1 - طاقت داشتن ، تحمل داشتن . 2 - در رنج بودن ، درد داشتن .
-
نبتر
فرهنگ فارسی معین
(نَ تَ) (اِ.) دایره مویینی که در پیشانی یا در گردن اسب موجود باشد و آن را یکی از نشانه های نیکو می شمرند ولی اگر در سینه یا زیر بغل باشد عیب دانند.
-
دامن
فرهنگ فارسی معین
(مَ) (اِ.) = دامان : 1 - بخش پایین جامه . 2 - کنارة هر چیز. 3 - گستره ، پهنه . 4 - آغوش ، بغل . ؛~آلوده بدکار، بدنام . ؛~از چیزی برافشاندن ترک آن چیز کردن . ؛ ~افشاندن الف - کوچ کردن ، سفر کردن . ب - ترک کردن ، روگرداندن . ؛~ به کمر زدن کنایه ا...
-
فراز داشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . تَ)(مص م .)1 - پیش آوردن ، نزدیک ساختن . 2 - پایین آوردن . 3 - در برابر چیزی نگه داشتن .