کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گذرگاه 2 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مخیط
فرهنگ فارسی معین
(مِ یَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - سوزن . 2 - محل عبور، گذرگاه .
-
خیاط
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (اِ.) 1 - آنچه بدان جامه دوزند. 2 - سوزن . 3 - گذرگاه ، معبر.
-
راه
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) 1 - جاده ، گذرگاه . 2 - قانون ، روش . 3 - پردة موسیقی ، نغمه .
-
آبراهه
فرهنگ فارسی معین
(هِ) (اِمر.) 1 - راه آب ، مجرای آب . 2 - گذرگاه سیل .
-
گذار
فرهنگ فارسی معین
(گُ) 1 - (اِمص .) عبور، گذشتن . 2 - (اِ.) گذرگاه ، راه عبور.
-
پاساژ
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] ( اِ.) 1 - معبر، گذرگاه . 2 - بازار سرپوشیده که دو طرف آن مغازه وجود دارد.
-
معبر
فرهنگ فارسی معین
(مَ بَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - محل عبور، گذرگاه . 2 - پُل و هر آنچه که با آن بتوان از رود عبور کرد. 3 - کِشتی . ج . معابر.
-
بارخیمه
فرهنگ فارسی معین
(خَ یْ مِ) [ فا - ع . ] (اِمر.) 1 - قرارگاه باج گیران در راه ها و گذرگاه ها. 2 - محصل مالیات ، باج گیر.
-
پایاب
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - ته آب . 2 - بخش کم عمق آب . 3 - گرداب . 4 - راه و پله ای که از آن بتوان به ته چاه یا قنات رفت . 5 - گذرگاه . 6 - مقاومت و ایستادگی . 7 - کنایه از: موقعیتی که خطر تقریباً رفع شده باشد. 8 - گدار.
-
بانک
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] ( اِ.) 1 - مؤسسه ای اقتصادی ، ملی یا دولتی که مردم پول های خود را در آن به امانت سپارند و در موقع لزوم برداشت کنند. 2 - مجموعه ای است برای نگه داری منظم و قابل دسترس خون یا اعضای بدن . 3 - پولی که قماربازها وارد بازی می کنند. ؛ ~ اطلاعات مؤ...