کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گذاشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گذاشتن
فرهنگ فارسی معین
(گُ تَ) 1 - (مص م .) نهادن ، قرار دادن . 2 - عبور دادن ، گذرانیدن . 3 - سپری کردن . 4 - (مص ل .) عبور کردن . 5 - اجازه دادن ، مهلت دادن . 6 - واگذاشتن ، تسلیم کردن . 7 - وضع کردن ، تأسیس کردن . - به جا گذاشتن ، باقی گذاشتن . 9 - ترک کردن ، رها کردن ....
-
واژههای مشابه
-
انگشت گذاشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. گُ تَ) (مص م .) 1 - برگزیدن . 2 - خرده گرفتن ، ایراد گرفتن .
-
بنا گذاشتن
فرهنگ فارسی معین
(بَ. گُ تَ)(مص م .)بنیاد گذاشتن ، اساس گذاشتن .
-
شب گذاشتن
فرهنگ فارسی معین
(شَ . گُ تَ) (مص ل .) شب را سر کردن .
-
صفحه گذاشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گُ تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) پشت سر کسی حرف زدن .
-
ضایع گذاشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گُ تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) اهمال کردن .
-
منت گذاشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) احسان و نیکویی در حق کسی را به یادش آوردن و به رخش کشیدن .
-
غامیش گذاشتن
فرهنگ فارسی معین
(گُ تَ) [ تر - فا. ] (مص ل .) کنایه از: مزاحم شدن .
-
قامیش گذاشتن
فرهنگ فارسی معین
(گُ تَ) [ تر - فا. ] (مص ل .) (عا.) مزاحم شدن ، سبب تصدیع گردیدن .
-
لک گذاشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گُ تَ) (مص م .) (کن .) متهم کردن ، رسوا کردن .
-
جستوجو در متن
-
هلیدن
فرهنگ فارسی معین
(هَ دَ) [ په . ] (مص م .) گذاشتن ، فرو - گذاشتن ، ترک کردن ، واگذاشتن .
-
تبقیه
فرهنگ فارسی معین
(تَ یَ یا یِ) [ ع . تبقیة ] (مص م .) گذاشتن ، بجا ماندن ، ماندن ، باقی گذاشتن .
-
مغادرت
فرهنگ فارسی معین
(مُ دَ یا دِ رَ) [ ع . مغادرة ] (مص م .) ترک کردن ، باقی گذاشتن ، به جا گذاشتن .