کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گداختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گداختن
فرهنگ فارسی معین
(گُ تَ) [ په . ] 1 - (مص م .) آب کردن ، ذوب کردن . 2 - (مص ل .) آب شدن فلز و روغن و غیره به وسیلة حرارت ، ذوب شدن . 3 - لاغر کردن ، کاستن .
-
جستوجو در متن
-
ذوب
فرهنگ فارسی معین
(ذُ) [ ع . ] (مص ل .) گداختن ، آب شدن .
-
ذوبان
فرهنگ فارسی معین
(ذَ وَ) [ ع . ] (مص ل .) آب شدن ، گداختن .
-
بخسیدن
فرهنگ فارسی معین
(بَ دَ) (مص ل .) 1 - رنجیدن . 2 - پژمردن . 3 - گداختن .
-
حل
فرهنگ فارسی معین
(حَ لّ) [ ع . ] (مص م .)1 - گشودن ، باز کردن . 2 - گداختن .
-
دوغو
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) ته نشستی که پس از گداختن روغن و کره در ته ظرف باقی ماند.
-
اذابه
فرهنگ فارسی معین
(اِ بِ یا بَ) [ ع . اذابة ] (مص م .) 1 - آب کردن ، ذوب کردن ، گداختن . 2 - غارت کردن . 3 - نیکو کردن کار خود را.
-
گدازش
فرهنگ فارسی معین
(گُ زِ) (اِمص .) 1 - عمل گداختن ، ذوب . 2 - کاهش تن ، لاغری .
-
آب شدن
فرهنگ فارسی معین
(شُ دَ) (مص ل .) 1 - گداختن ، ذوب شدن . 2 - شرمنده شدن . 3 - ناپدید شدن . 4 - لاغر و نحیف شدن .5 - خجالت کشیدن . ؛از خجالت ~الف - بسیار شرمگین شدن . ب - رفتن آبرو.
-
اقلیمیا
فرهنگ فارسی معین
(اِ) [ معر. ] (اِ.) = قلیمیا: خلطی که پس از گداختن طلا و نقره و دیگر فلزات در خلاص ماند و آن شامل انواع است : فضی (نقره ای )، ذهبی (طلایی )، نحاسی (مسی )، معدنی (کانی ).
-
پالودن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ په . ] 1 - (مص م .) صاف کردن ، پاک کردن . 2 - تهی کردن . 3 - (مص ل .) پاکیزه شدن . 4 - (مص م .) تباه کردن ، ضایع کردن . 5 - (مص ل .) تباه شدن ، ضایع شدن . 6 - (مص م .) گداختن ، ذوب کردن ، به قالب ریختن سیم و زر و مانند آن . 7 - (مص ل .) تمام ...