کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گاهی که پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ج
فرهنگ فارسی معین
(حر.) یکی از حروف صامت ، ششمین حرف از الفبای فارسی است که در حساب ابجد برابر عدد 3 می باشد. گاهی به «ز» و گاهی به «گ » تبدیل می شود.
-
نان خواه
فرهنگ فارسی معین
(خاه ) (اِ.) تخمی خوش بوی و زردرنگ که گاهی روی خمیر نان پاشند.
-
مه
فرهنگ فارسی معین
( ~. ) (اِ.) بخاری است که گاهی در هوای مرطوب تولید می شود و در فضا پراکنده می گردد.
-
شیرابه
فرهنگ فارسی معین
(بِ یا بَ) (اِ.) 1 - مایعی که در ساقة بعضی از گیاهان وجود دارد و گاهی بیرون می تراود. 2 - شیرة خشخاش .
-
اگزما
فرهنگ فارسی معین
(اِ زِ) [ فر. ] (اِ.) نوعی بیماری جلدی که عوارض آن عبارت است از تورم پوست و سرخ شدن آن و بروز تاول های ریز که بعد از پوسته شدن خارش بسیار دارد و گاهی تاول ها آب پس می دهد.
-
جلبک
فرهنگ فارسی معین
(جُ بَ) (اِ.) نوعی رُستنی بدون ریشه و ساقه و برگ ، به رنگ سبز و گاهی قهوه ای یا سرخ که روی آب ها و تنه درختان به وجود می آید.
-
ال
فرهنگ فارسی معین
(اَ) (اِ.) درختی از تیرة زغال اخته ها که گاهی بعضی گونه هایش به صورت درختچه می باشند. گل هایش سفید یا زرد و میوه اش سفت و شامل یک هسته است .
-
پریز
فرهنگ فارسی معین
(پِ) [ فر . ] (اِ.) وسیله ای برای اتصال دو شاخه برق ، تلفن ، سیم آنتن یا سیم زمین که در محل ثابتی روی دیوار نصب می شود و گاهی هم به صورت سیار است .
-
فرنگ
فرهنگ فارسی معین
(فَ رَ) [ فر. ] (اِ.) 1 - نام عمومی هر یک از کشورهای اروپا و گاهی آمریکا. 2 - کشور فرانسه که مسکن قوم فرانک (قبیله ای از نژاد ژرمن ) است .
-
قمیطا
فرهنگ فارسی معین
(قُ مَ) [ ع . ] (اِ.) = قبیطا. قبیطی : نوعی حلوا که مردم بشرویه آن را حلوا مغزی گویند و از شیرة انگور و گاهی از شکر تنها و یا با شیرة انگور می سازند.
-
جیوه
فرهنگ فارسی معین
(وِ) [ معر. ] (اِ.) سیماب ، فلزی است نقره ای رنگ که از مادة معدنی شنجرف به دست می آید و گاهی به طور خالص در طبیعت وجود دارد. وزن مخصوصش 6/13 است که در دمای 357 درجه به جوش می آید و در تقریباً 40 زیر صفر درجه منجمد می گردد.
-
مرغ سقا
فرهنگ فارسی معین
( ~ِ سَ قُ) [ فا - ع . ] (اِمر.) مرغی است با پرهای سفید و منقار دراز که در آب شنا می کند و در زیر گردنش کیسه ای است که می تواند 10 لیتر آب را در خود جا دهد و گاهی هم ماهی های شکار شده را در آن ذخیره می کند.
-
کبر
فرهنگ فارسی معین
(کَ بِ) [ معر. ] (اِ.) گیاهی است از ردة دو لپه ای های جدا گلبرگ که سردستة تیره ای به نام کبرها می باشد. بوته های گیاه مزبور اکثر به شکل درختچه می باشد و گاهی هم به صورت درخت درمی آید.
-
ارسنیک
فرهنگ فارسی معین
( اَ س ِ) [ فر. ] ( اِ.) یکی از اجسام مفرد، به رنگ فولاد و با جلای فلزی ، شمارة اتمی 33، وزن مخصوص 7/5. خود آن سمی نیست ولی اکسید آن انیدرید ارسینو - که گاهی آن را ارسنیک سفید گویند - بسیار سمی است ، زرنیخ سفید.
-
قیظه
فرهنگ فارسی معین
(قَ یا ق ظَ یا ض ) (اِ.) لنگ مانندی که درویشان به کمر می بستند و عورت را بدان می پوشاندند و گاهی آن را از زیر بغل چپ و راست برده به پشت گردن گره می زدند، لنگوته .