کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گازران پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
گورک
فرهنگ فارسی معین
(رَ) (اِ.) سنگی که گازران جامه بر آن زنند و شویند.
-
لهنج
فرهنگ فارسی معین
(لَ هَ) (اِ.) 1 - سنگی که گازران جامه بر آن زنند و شویند. 2 - فسان .
-
کلوتک
فرهنگ فارسی معین
(کُ یا کَ تَ) (اِ.) چوبی باشد که گازران و دقاقان جامه را بدان دقاقی کنند؛ کدنگ .
-
پژاوند
فرهنگ فارسی معین
(پَ وَ) (اِمر.) = پژوان . پژوند: 1 - چوبی که برای محکمی در، پشت آن افکنند تا کسی نتواند باز کند. 2 - چوبی که جامه را به وقت شستن بر او زنند؛ چوب گازران ، کدین .
-
شنگینه
فرهنگ فارسی معین
(شَ نَ یا نِ) (اِ.) 1 - چوب دستی که چارپایان را به وسیلة آن رانند. 2 - چوبی که گازران پارچه و لباس را به هنگام شست وشو با آن کوبند؛ کدین .
-
شغار
فرهنگ فارسی معین
(شُ) (اِ.) خاکستر و بقایای حاصل از سوختن اشنان قصارین که حاوی مقداری کربنات پتاسیم است و به همین جهت در صابون سازی به کار می رود؛ سنگ گازران ، حجرلوقواغرافس .
-
کوتک
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (اِ.) = کتک : 1 - چوبدستی ، عصا. 2 - دستة هاون . 3 - چوب گازران . 4 - ضرب (مطلق ) زدن (چه با چوب و چه غیر آن )، کتک .