کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کی و چند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کی (کَ یّ)
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] 1 - (مص م .) داغ کردن . 2 - (اِ.) نشان سوختگی در پوست ، داغ .
-
جستوجو در متن
-
صباح
فرهنگ فارسی معین
(صَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - بامداد. 2 - سپیده دم . 3 - روز. ؛ ~ و مسا صبح و شب . ؛ چند ~چند روز. ؛ هر چند ~ هر چند وقت یک بار.
-
کلک
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) چیزی شبیه قایق ساخته شده با چوب و تخته و چند خیک باد کرده .
-
استرفونیک
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ رُ فُ) [ انگ . ] (اِ.) سیستم ضبط یا پخش صوت که در آن از چند کانال صوتی استفاده شود و صدای آن به وسیلة دو یا چند بلندگو قابل پخش باشد، چندآوا، چندآوایی . (فره ).
-
تورنمنت
فرهنگ فارسی معین
(تُ نُ مِ) [ انگ . ] (اِ.) مسابقاتی بین چند تیم که معمولاً در یک رشتة ورزشی و به صورت حذفی برگزار می شود، مسابقات چند جانبه (فره ).
-
سنا
فرهنگ فارسی معین
(سَ) [ ع . ] (اِ.) گیاهی است از تیرة پروانه واران (سبزی آساها) که دارای چند گونه است . برگ هایش متناوب و مرکب بدون برگچة انتهایی است . گل هایش زرد رنگ و میوه اش نیامک و محتوی چند دانه است . میوه و برگ مختلف سنا دوای تلخ مسهلی است که به صورت دم کرده ی...
-
بلوک
فرهنگ فارسی معین
(بُ لُ) ( اِ.) 1 - ناحیه ای شامل چند قریه و ده . 2 - جماعت ، دسته .
-
پلی تکنیک
فرهنگ فارسی معین
(پُ تِ) [ فر. ] (اِ.) مؤسسة آموزش عالی معمولاً شامل چند دانشکدة فنی و صنعتی .
-
پیازی
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - نوعی لعل گرانبها. 2 - گرزی با چند گوی فولادی و دستة چوبی .
-
دوومیدانی
فرهنگ فارسی معین
(دُ. وَ مِ) (اِمر.) مسابقه ورزشی شامل چند رشته مانند: اقسام دو، پرش و پرتاب .
-
نیمکت
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِ.) نوعی صندلی دراز و پهن که چند نفر بتوانند روی آن بنشینند.
-
دانشگاه
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) 1 - جای دانش ، محل تعلیم و تعلم دانش . 2 - مؤسسة علمی وسیع شامل چند دانشکده و مؤسسه .
-
گاوبندی کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) (مص ل .) بند و بست کردن ، موافقت میان دو یا چند نفر برای انجام عملی (معمولاً ناروا)، زد و بند.
-
پشک
فرهنگ فارسی معین
(پِ یا پُ) (اِ.) 1 - پشکل ، سرگین گاو و گوسفند و شتر و بز و مانند آن . 2 - قرعه ای که چند نفر در میان خود برای تقسیم اسباب و اشیاء یا انجام کاری بیندازند.