کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کیناز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ادات استفهام ، ق . استفهام زمان ) 1 - چه وقت ¿ چه زمان ¿: کی آمد، کی رفت . 2 - چگونه ، چطور.
-
کی
فرهنگ فارسی معین
(ق . ادات استفهام ، ضمیر استفهامی ) که ¿ چه کس ¿
-
کی
فرهنگ فارسی معین
(پس ) 1 - گاه به کلمه ای ملحق شود و قید سازد: پس پسکی . 2 - گاه به اسم ملحق گردد و صفت سازد. (به معنی دارنده و صاحب ): آبکی .
-
کی
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِ.) پادشاه بزرگ و قهار.
-
کی
فرهنگ فارسی معین
(کَ یا کِ) (ص .) پاک ، خالص .
-
ناز
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - فخر، افتخار. 2 - غمزه ، کرشمه .
-
کی برد
فرهنگ فارسی معین
(بُ) [ انگ . ] (اِ.) مجموعه ای از کلیدهای نمایشگر حروف الفبا و نشانه های دیگر که بر روی یک صفحه قرار گرفته اند و به رایانه متصل می شوند؛ از این وسیله برای ورود اطلاعات به رایانه استفاده می شود، صفحه کلید. (فره ).
-
ناز خریدن
فرهنگ فارسی معین
(خَ دَ) (مص ل .) ناز کشیدن ، ناز و کرشمة معشوق را تحمل کردن .
-
ناز کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) 1 - (مص ل .) از روی عشوه و ناز خودداری کردن . 2 - کرشمه آمدن . 3 - به خود بالیدن و فخر کردن .
-
ناز کشیدن
فرهنگ فارسی معین
(کِ دَ) (مص ل .) ناز و کرشمة معشوق را تحمل کردن .
-
کی (کَ یّ)
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] 1 - (مص م .) داغ کردن . 2 - (اِ.) نشان سوختگی در پوست ، داغ .
-
ناز و نوز
فرهنگ فارسی معین
(زُ) (اِمر.) (عا.) ادا و اطوار، قر و غمیش .
-
جستوجو در متن
-
بار کشیدن
فرهنگ فارسی معین
(کِ دَ) (مص ل .) ناز خریدن ، ناز کشیدن .
-
ناز خریدن
فرهنگ فارسی معین
(خَ دَ) (مص ل .) ناز کشیدن ، ناز و کرشمة معشوق را تحمل کردن .