کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کینه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کینه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِ.) دشمنی ، عداوت .
-
واژههای مشابه
-
کینه توز
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (ص مر.) انتقام جو.
-
جستوجو در متن
-
آریغ
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) دلسردی ، نفرت ، کینه .
-
پیله
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) (عا.) کینه ، عداوت .
-
ریغ
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) کینه ، نفرت .
-
انتقام
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) کینه کشیدن . 2 - (اِمص .) خونخواهی ، کینه توزی .
-
ثار
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] 1 - (مص ل .) کینه کشیدن . 2 - (اِ.) خون . 3 - کینه .
-
غل
فرهنگ فارسی معین
(غِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) کینه داشتن . 2 - حسد بردن . 3 - (اِ.) کینه . 4 - حسد. 5 - دشمنی .
-
خونخواهی
فرهنگ فارسی معین
(خا) (حامص .) انتقام ، کینه جویی .
-
ابغاض
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع . ] (مص ل .)کینه ورزیدن ، دشمنی کردن .
-
اشتردل
فرهنگ فارسی معین
( ~. دِ) (ص .) 1 - ترسو. 2 - کینه توز.
-
بغضاء
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ ع . ] ( اِ.) کینه و دشمنی شدید.
-
حاقد
فرهنگ فارسی معین
(قِ) [ ع . ] (اِفا.) کینه جوی ، بداندیش .