کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کک
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِ.) = کیک : حشره ای است کوچک به اندازة شپش که هنگام راه رفتن می جهد. ؛~ به تنبان کسی افتادن کنایه از: به هول و ولا افتادن ، دچار وسوسه و هیجان شدن . ؛ ~ کسی نگزیدن بی اعتنا به امور بودن ، بی خیال و لاقید همه چیز بودن . ؛ ~را در هوا نعل ...
-
کک
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ معر. ] (اِ.) نانی که از آرد خشکه پزند.
-
کک
فرهنگ فارسی معین
(کُ) [ فر. ] (اِ.) زغالی که از سوختن ناقص یا تصفیة تقطیر زغال سنگ حاصل شود. تقریباً کربن خالص است و بدون به جا گذاشتن خاکستر کاملاً می سوزد و حرارت زیاد تولید می کند.
-
کک
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) = کرک : ماکیانی که از تخم کردن باز مانده و مست شده باشد.
-
واژههای مشابه
-
کک مک
فرهنگ فارسی معین
(کَ مَ) (اِمر.) لکه های ریز قهوه ای یا سیاه که روی صورت یا قسمت های دیگر بدن انسان بوجود می آید.
-
جستوجو در متن
-
کیک
فرهنگ فارسی معین
(کِ) (اِ.) نک کک .
-
بهک
فرهنگ فارسی معین
(بَ هَ) ( اِ.) لک و پیس ، کک و مک .
-
برغوث
فرهنگ فارسی معین
(بُ) [ ع . ] ( اِ.)کک ، کیک . ج . براغیث .
-
تاش
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - کک و مک . 2 - ماه گرفتگی .
-
برص
فرهنگ فارسی معین
(بَ رَ) [ ع . ] ( اِ.) پیسی ، پیسگی ، کک و سفیدی که در بدن ظاهر شود.
-
بسنج
فرهنگ فارسی معین
(بِ سَ) ( اِ.) کک و مک ، خشکی و لکه ای که روی صورت انسان پیدا شود.
-
بهق
فرهنگ فارسی معین
(بَ هَ) [ معر. ] ( اِ.) خال ها و نقطه های سیاه و سفید روی بدن ، لک و پیس . کک و مک . بهک نیز گویند.
-
ساس
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) حشره ای از راستة نیم بالان ، بزرگتر از کک که لای درز تشک و متکا و شکاف اشیاء چوبی مخفی می شود و شب خارج شده و به انسان نیش می زند.