کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کِشِکْ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کشک
فرهنگ فارسی معین
(کَ شْ) (اِ.) 1 - تَه ماندة ماست یا دوغ که پس از جوشاندن خشک کنند. 2 - مجازاً: هیچ ، پوچ . ؛ ~ ِ خود را سابیدن سرش به کار خودش بودن .
-
کشک بادنجان
فرهنگ فارسی معین
( ~ دِ) (اِمر.) خوراکی ایرانی که بادنجان کباب شده یا سرخ کرده را با پیاز و گاه گوشت چرخ کرده یا قیمه می پزند و در آن نعنا و کشک و گردو می ریزند.
-
واژههای همآوا
-
کشک
فرهنگ فارسی معین
(کَ شْ) (اِ.) 1 - تَه ماندة ماست یا دوغ که پس از جوشاندن خشک کنند. 2 - مجازاً: هیچ ، پوچ . ؛ ~ ِ خود را سابیدن سرش به کار خودش بودن .
-
جستوجو در متن
-
تیکوز
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) کشک .
-
پینو
فرهنگ فارسی معین
(پِ) (اِ.) کشک ، قره قروت .
-
پینووا
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) پینوبا، آش کشک ، آش قره قروت .
-
کتخ
فرهنگ فارسی معین
(کَ تَ) (اِ.) کشک ، قرقروت .
-
ترپک
فرهنگ فارسی معین
(تَ پَ) (اِ.) قره قورت ، کشک سیاه .
-
ترف
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (اِ.) کشک سیاه ، قره قروت .
-
قراقروت
فرهنگ فارسی معین
(قَ قُ) [ تر. ] (اِمر.) = قره قوروت : کشک سیاه .
-
پنیرتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) (اِمر.) ماده ای است سرخ - رنگ مایل به سیاهی که از جوشانیدن آب کشک حاصل کنند و آن به غایت ترش است ، کشک سیاه ، قره قورت ، ترف سرخ ، لیولنگ .
-
بورانی
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) نان خورشی که از اسفناج و کدو و بادنجان با ماست و کشک درست کنند.
-
رخبین
فرهنگ فارسی معین
(رُ) (اِ.) 1 - کشک ، قره قروت . 2 - ماست چکیده .