کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کِرّى پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کری
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (حامص .) کر بودن ، ناشنوایی .
-
جستوجو در متن
-
تصامم
فرهنگ فارسی معین
(تَ مُ) [ ع . ] (مص ل .) خود را به کری زدن ، تظاهر به ناشنوایی کردن .
-
کرو
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِ.) = کره . کری : پردة سفیدی که عنکبوت سازد و در آن تخم کند و بچه برآرد.