کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کُنْدَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کند
فرهنگ فارسی معین
(کُ) (ص .) 1 - مقابلِ تیز و تند. 2 - کودن و نادان . 3 - دلیر و پهلوان .
-
کند
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) کنده و چوب ستبری که بر پای اسیران و مجرمان می بستند.
-
کند
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِ.) جراحت ، ریش .
-
کند
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ معر. ] = کنت : 1 - (پس .) محل و موضع و قریه و شهر و آن به صورت پسوند در اسامی امکنة ماوراءالنهر دیده می شود: اوزکند. 2 - (ص مف .) در ترکیبات به معنی «کنده » آید.
-
کند
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) گریز.
-
کند
فرهنگ فارسی معین
و کوب (کَ دُ) (اِمص .) اضطراب ، تشویش ، آشوب .
-
واژههای همآوا
-
کند
فرهنگ فارسی معین
(کُ) (ص .) 1 - مقابلِ تیز و تند. 2 - کودن و نادان . 3 - دلیر و پهلوان .
-
کند
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) کنده و چوب ستبری که بر پای اسیران و مجرمان می بستند.
-
کند
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِ.) جراحت ، ریش .
-
کند
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ معر. ] = کنت : 1 - (پس .) محل و موضع و قریه و شهر و آن به صورت پسوند در اسامی امکنة ماوراءالنهر دیده می شود: اوزکند. 2 - (ص مف .) در ترکیبات به معنی «کنده » آید.
-
کند
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) گریز.
-
کند
فرهنگ فارسی معین
و کوب (کَ دُ) (اِمص .) اضطراب ، تشویش ، آشوب .
-
جستوجو در متن
-
آماس
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) = آماز: ورم ، برآمدگی ، آماده و آماز نیز گویند.