کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کُلُفت گویی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کلفت
فرهنگ فارسی معین
(کُ فَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - مشقت ، رنج ، زحمت ، سختی . 2 - خدمتکار زن ، کنیز.
-
کلفت
فرهنگ فارسی معین
(کُ لُ) (ص .) ستبر، ضخیم . ؛ ~ بار کسی کردن سخنان تلخ و زننده به او گفتن .
-
پوست کلفت
فرهنگ فارسی معین
(کُ لُ) (ص مر.) 1 - کنایه از: آدم بی غیرت . 2 - کسی که در سختی ها تحملش زیاد است .
-
دم کلفت
فرهنگ فارسی معین
(دُ. کُ لُ) (ص مر.) (عا.) 1 - پول دار، ثروتمند. 2 - مرد معتبر، بااعتبار.
-
گردن کلفت
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کُ لُ) (ص .) 1 - نیرومند. 2 - دارای قدرت اجتماعی یا اقتصادی . مجازاً زورگو.
-
کت و کلفت
فرهنگ فارسی معین
(کَ تُ کُ لُ) (ص مر.) (عا.) درشت و محکم .