کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کُلاله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کلاله
فرهنگ فارسی معین
(کَ لَ) [ ع . کلالة ] (مص ل .) مانده شدن ، خسته شدن .
-
کلاله
فرهنگ فارسی معین
(کُ لِ) (اِ.) 1 - موی پیچیده و مجعد. 2 - برجستگی بالای مادگی گیاه .
-
کلاله
فرهنگ فارسی معین
(کَ لَ یا لِ) [ ع . کلالة ] (اِ.) کسی که نه فرزند دارد نه پدر.
-
واژههای همآوا
-
کلاله
فرهنگ فارسی معین
(کَ لَ) [ ع . کلالة ] (مص ل .) مانده شدن ، خسته شدن .
-
کلاله
فرهنگ فارسی معین
(کُ لِ) (اِ.) 1 - موی پیچیده و مجعد. 2 - برجستگی بالای مادگی گیاه .
-
کلاله
فرهنگ فارسی معین
(کَ لَ یا لِ) [ ع . کلالة ] (اِ.) کسی که نه فرزند دارد نه پدر.
-
جستوجو در متن
-
گلاله
فرهنگ فارسی معین
(گُ لَ یا لِ) (اِ.) = کلاله . غلاله : 1 - کاکل مجعد، موی پیچیده . 2 - زلف (به طور اعم ).
-
گردافشانی
فرهنگ فارسی معین
( گَ. اَ) (حامص .)1 - غبار افشاندن . 2 - در گیاه شناسی عبارت از دوره ای است که دانه گرده از بساک خارج شده و برای رشد و نمو خود روی کلالة مناسبی قرار گیرد. گردافشانی به دو طریق مستقیم و غیرمستقیم صورت می گیرد.