کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کُفْک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کفک
فرهنگ فارسی معین
(کَ فَ)(اِمصغ .) کف ، کف آب ، صابون ...
-
کفک
فرهنگ فارسی معین
(کَ فَ) (اِ.) = کپک : 1 - کف دست . 2 - رنگ سفید یا سبز رنگی که روی نان و دیگر غذاهای شب مانده پدید آید.
-
واژههای همآوا
-
کفک
فرهنگ فارسی معین
(کَ فَ)(اِمصغ .) کف ، کف آب ، صابون ...
-
کفک
فرهنگ فارسی معین
(کَ فَ) (اِ.) = کپک : 1 - کف دست . 2 - رنگ سفید یا سبز رنگی که روی نان و دیگر غذاهای شب مانده پدید آید.
-
جستوجو در متن
-
کپک
فرهنگ فارسی معین
(کَ پَ) (اِ.) نک کفک .
-
بوز
فرهنگ فارسی معین
(بَ بُ) (اِ.) = بوزک . بوز: 1 - کفک . 2 - تنة درخت .
-
سپیچه
فرهنگ فارسی معین
(سُ یا سَ یا س چِ) (اِ.) کفک سفید که بر روی خم شراب و سرکه بسته شود.
-
لغم
فرهنگ فارسی معین
(لَ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - کفک انداختن شتر از دهان . 2 - خبر دادن از چیزی که یقین نداشته باشند.