کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کُسْ لِیْس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کس
فرهنگ فارسی معین
(کَ) 1 - (اِ.) شخص ، مردم ، ذات . 2 - (مبهم ) شخص مبهم . 3 - فردی ، احدی . 4 - یار، رفیق ، همدم . 5 - خویش ، خویشاوند. 6 - مرد، جوانمرد.
-
کس
فرهنگ فارسی معین
(کُ) (اِ.) (عا.) اندام خارجی تناسلی زن ، فرج . ؛ ~خل کم عقل ، دیوانه . ؛ ~مشنگ کم عقل ، خُل .
-
هیچ کس
فرهنگ فارسی معین
(کَ) 1 - (اِ.)کسی ، شخصی . 2 - (ص .) ناچیز، بی ارزش .
-
کس و کار
فرهنگ فارسی معین
(کَ سُ) (اِمر.) (عا.) قوم و خویش .